در گذشته، وسواس اختلالی مزمن و درمان نشدنی به شمار می رفت و با توجه به طبیعت مزمن آن، افراد دچار وسواس چندین دهه از عمر خود را بدون رهایی از نشانه های این بیماری طی می کردند. اما امروزه این وضعیت با اثبات اثر بخشی داروهای مهارکننده باز جذب سروتونین و درمان های شناختی و رفتاری تغییر اساسی کرده است. مطالعات درمانی در مورد این اختلال، به طور کلی در زمینه های رفتار درمانی، شناخت درمانی، درمان های شناختی – رفتاری و درمان دارویی می باشد.
داده های موجود نشان می دهد که آن دسته از داروهایی که برای درمان اختلالات افسردگی و سایر اختلالات روانی مورد استفاده قرار می گیرند، می تواند در درمان اختلال وسواس نیز موثر باشد. بررسی های داروشناسی قوی نشان می دهند که اختلال وسواس فکری – عملی به درمان دارویی پاسخ مناسبی می دهد و در کاهش علایم وسواسی نقش دارند. این داروها عمدتاً بر سروتونین مغز تاثیر گذار هستند. واکنش بیماران وسواسی به دارو درمانی به صورت آرام و تدریجی می باشد و این امر می تواند هفته ها و ماه ها طول بکشد تا بهبود حاصل شود. از این رو اغلب افراد مبتلا نیاز به تشویق دارند تا به درمان ادامه دهند. و همان تغییرات ناشی از رفتار درمانی در مغز حاصل میگردد. به این ترتیب این دو روش درمانی از راههای مختلف به یک هدف و تغییر مشترک در مغز و بهبودی بیماری دست مییابند از این رو استفاده از هر دو روش برای بیمار موثر تر و مفید تر است. داروهایی که برای درمان بیماری وسواس استفاده میکنند متنوع بوده که از آن میان می توان به فلوکستین، فلووکسامین (لِووکس)، سرترالین (زولفت، آسنترا)، سیتالوپرام اشاره نمود.
در بسیاری از موارد علاوه بر بیماری وسواس، اختلالات همراه دیگری نیز وجود دارند که در این صورت لازم است از دو یا سه نوع دارو برای درمان استفاده نمود. شایعترین اختلالات همراه عبارتند از: تیک، افسردگی، اضطراب و اختلال منش (شخصیت)
در روش های رفتاری با استفاده از اصول یادگیری به بیمار یاد می دهند که رفتار خود را تغییر دهد. رفتاردرمانی در درمان اختلال وسواس فکری- عملی به اندازه دارودرمانی موثر است و بعضی داده ها حاکی است که رفتار درمانی، اثرات طولانی تر دارد و لذا بسیاری از متخصصین آن را درمان انتخابی اختلال وسواس فکری – عملی می دانند. رفتار درمانی هم به صورت سرپایی و هم به صورت بستری قابل اجرا است.در روشهای رفتاری درمان اختلال وسواس فکری – عملی، درمان های مختلفی از جمله توقف فکر، غرقه سازی، حساسیت زدایی منظم، رویارویی و جلوگیری از پاسخ به کار برده شده است.
درمان های شناختی اختلال وسواس فکری – عملی بر تئوری شناختی اختلالات هیجانی استوار است. بر اساس این مدل بیماران وسواسی این افکار را نشانه ای از آسیب احتمالی که ممکن است به خودشان یا دیگران برسد میدانند و فکر می کنند باید برای پیشگیری از آسیب کاری انجام دهند، در این صورت افکار مزاحم تبدیل به افکار وسواسی مرضی میشود.درمان شناختی به دنبال شناسایی و چالش با سوء تعبیرهایی است که بیمار را وادار به رفتارهای آیین مند می کند. به این ترتیب بیمار در می یابد که توقف رفتار آیین مند خطری به دنبال ندارد.
رویکردهای فراشناختی وسواس فکری- عملی، در حالی که فقط یک الگوی مقدماتی محسوب میشود، پیشنهاد میکند که درمان بایستی دربرگیرنده ی تمرکز قابل ملاحظه ای بر اصلاح باورهای فراشناختی زیربنایی، و معیارهای درونی غیرانطباقی ای باشد که برای نظم بخشیدن به رفتار مورد استفاده قرار میگیرند. طیفی از باورهای فراشناختی متفاوت ممکن است در این موارد مدنظر قرار گیرند. این باورها شامل حوزه های اغتشاش فکر- عمل، اغتشاش فکر- رویداد و اغتشاش فکر – شیء میباشد. بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی که سبک پردازشی موضوعی یا عینی شان فعال است، بدون چون و چرا افکار مزاحم خود را به عنوان امری معتبر می پذیرند و در ارزیابی های خویش از محتوا و معنای این افکار با چالشی روبرو نمی شوند. هدف کلی درمان این است که بیماران به شیوه پردازش فراشناختی معطوف شوند و به پذیرش بی طرفانه ای از افکار مزاحم بدون ارتباط با پردازش بیشتر یا عمل دست یابند. هم چنین هدف درمان را از توقف افکار مزاحم به یادگیری این نکته معطوف می سازد که نیازی نیست بر پایه افکار وسواسی یا دیگر انواع افکار مزاحم عمل نمود. بیماران باید شیوه های فراشناختی جدید برخورد با افکار مزاحم را بیاموزند. به طور کلی مفهوم سازی اصلی درمان بر پایه مدل فراشناختی اختلال وسواس فکری- عملی عبارت است از تغییر طیف باورهای فراشناختی مرتبط با اغتشاش، تغییر باورهای ناکارآمد راجع به آیین مندی ها، اصلاح و بهبود شیوه به کارگیری نشانه های درونی نامناسبی که ملاک ارزیابی ها و راهنمایی رفتار قرار گیرند، ایجاد شیوه های جایگزین مناسب برای راهنمایی رفتار و افزایش مهارت هوشیاری فراگیر است.
در بیماران مبتلا به وسواس فعالیت برخی از قسمت های مغز تغییر میکند از جمله کار کرد هسته دم دار مغز که در قسمت قاعدف آن قرار دارد افزایش مییابد که این در عکس برداری های انجام گرفته نشان داده شده که در این نواحی میزان مصرف قند و اکسیژن بیشتر میشود. تحقیقات نشان داده اند که هر دو روش درمانی پس از حدود ۲ تا ۳ ماه که از آغاز درمان سپری شد، فعالیت همین قسمت ها از مغز متعادل شده و همزمان با آن علایم بیماری کاهش یافته و بیمار قدرت و تسلط بیشتری بر کنترل رفتارهای وسواسی خود بدست میاورد.
بسیاری از بیماران پس از بروز اثرات درمانی اظهار میدارند که ” دکتر اراده من افزایش یافته”، ” حالا بهتر میتوانم رفتار هایم را کنترل کنم”، ” دیگه کمتر حرص و جوش میخورم” و از این قبیل نکات. تمام این اظهارات حاکی از این هستند که بر خلاف برداشت بسیاری از افراد که فکر میکنند اگر بیماری بخواهد میتواند رفتار وسواسی خود را کنترل کند و نیازی به درمان ندارد، این است که اکثر بیماران میخواهند که رفتار خود را کنترل کنند ولی به علت کاهش توانایی “خود کنترلی” به علت اختلال در فعالیت کارکرد برخی از قسمت های مغز این اراده تحقق نمی یابد.
رفتار درمانی موثرتر و اثرات درمانی آن پایاتر است و به عبارتی عود بیماری دیرتر رخ میدهد چرا که در این روش درمانی، بیمار روش و تکنیکی فرا میگیرد که قادر است با اراده خود رفتار خود را تحت کنترل در آورد.
کودکان می توانند به ویژه تحت تأثیر وسواس OCD قرار بگیرند. علائم بیماری می تواند از 3 سالگی به بعد ظاهر شود. تشخیص به موقع و درک اهمیت درمان و عوامل خطرساز می تواند تاثیر مطلوبی در کنترل بیماری و زندگی کودک و نوجوان داشته باشد. افکار ناخواسته ممکن است آنقدر بد باشند که کودکان در خواب شبانه دچار مشکل شوند. رفتارهای تکراری ممکن است به قدری تأثیرگذار و بازدارنده باشد که کودک برای رفتن به مدرسه، ورزش یا شرکت در کارهای روزمره خود از خانه خارج شود. از علائم بارز آن در کودکان و نوجوانان اختلال در عملکرد و افت تحصیلی میباشد.
علت وسواس کودکان مشخص نیست. تحقیقات نشان میدهد که علت آن میتواند یک مشکل مغزی باشد، به نحوی که در مغز کودکان مبتلا به وسواس میزان ماده شیمیایی سروتونین کمتر از دیگران است. به علاوه، وسواس نوعی اختلال ارثی است. بنابراین، وجود آن در خانواده، ریسک ابتلا به وسواس فکری در کودکان خانواده را نیز افزایش میدهد. در برخی موارد نیز اضطراب و یا بروز تروما و ابتلا به یک بیماری میتواند محرک شروع وسواس باشد.
ترس از اینکه قرار است بمیرند یا بیمار شوند، مهم نیست که چه کاری انجام دهند.
نگرانی از این که یکی از عزیزان بیمار، صدمه دیده یا کشته شود.
نگران باشید که آنها یک قانون را زیر پا گذاشته اند و به خاطر آن مستحق مجازات شدید هستند.
ترس از دست زدن به وسایل به دلیل کثیف بودن بالقوه
وسواس با اطمینان از اینکه هر شی به شیوه ای خاص، یکنواخت و منظم قرار می گیرد.
نگران باشید که اگر کاری به ترتیب خاصی انجام نشود، به نتیجه بدی منجر می شود.
یکی از مهم ترین اجزای درمان شناختی-رفتاری CBT، درمان پیشگیری از مواجهه و پاسخ نام دارد. هدف این نوع درمان، قرار دادن تدریجی کودکان در معرض یک شی یا وسواس ترسناک است. به عنوان مثال، کودکی که از میکروب ها می ترسد ممکن است در معرض آلودگی قرار گیرد. سپس، کودک با راهنمایی یک متخصص بهداشت روان، یاد می گیرد که در برابر اصرار برای انجام تشریفات اجباری مقاومت کند.
از آنجایی که OCD همه افراد خانواده را تحت تاثیر قرار می دهد، والدین و خواهران و برادران باید یاد بگیرند که چگونه از کودکان به بهترین شکل حمایت کنند. ثابت شده است که رویکردهای درمانی مبتنی بر خانواده بسیار موفق هستند. همچنین، حتی رویکردهای تحت رهبری والدین برای درمان کودکانی که تمایلی به مراجعه به درمان ندارند، وجود دارد. والدین یاد می گیرند که چگونه به فرزند خود مهارت های مقابله ای را آموزش دهند.
برخی از داروهای روانپزشکی می توانند به کودکان کمک کنند تا وسواس ها و اجبارهای همراه با OCD را کنترل کنند. اگر دسترسی به درمان رفتاری دشوار است یا به نظر می رسد که تأثیر خفیفی دارد، یک مهارکننده بازجذب سروتونین (SRI)، یک کلاس خاص از داروهای ضد افسردگی، ممکن است برای افزودن به برنامه مراقبتی کودک مفید باشد. برخی از رایج ترین داروهای ضد افسردگی که ممکن است استفاده شود عبارتند از:
Anafranil (کلومیپرامین) در کودکان ده سال یا بیشتر استفاده می شود.
فلووکسامین در کودکان هشت سال یا بیشتر استفاده می شود.
پروزاک (فلوکستین) در کودکان هفت ساله یا بیشتر استفاده می شود.
Zoloft (سرترالین) در کودکان شش سال یا بیشتر استفاده می شود.
چقدر این پست مفید بود؟
برای ثبت روی هر ستاره کلیک کنید
میانگین امتیازات 3.2 / 5. تعداد رای: 68
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.