در علوم بهداشتی، توانبخشی یا بازتوانی Rehabilitation فرآیندی است که در آن به فرد توانخواه کمک می شود تا توانایی از دست رفته خود پس از یک واقعه، بیماری یا آسیب را که منجر به محدودیت عملکردی وی شدهاست مجدداً به دست آورد. توانبخشی حوزه ی وسیعی دارد، شامل توانبخشی جسمی مانند، موارد ضربات مغزی و سوختگی و کم شنوایی یا توانبخشی حوزه روانی می شود.
توانبخشی به معنای بازتوانی و بازگرداندن تواناییهای یک فرد به حالت حداکثر استقلال اطلاق میگردد. در توانبخشی برخلاف پزشکی هیچگونه دارویی تجویز نمی شود و روند بازیافتن تواناییها تدریجی است. بازتوانی بیماران روانی از مرحله بهبودی علائم عود بیماری شروع می شود. در این مرحله علائم انزوای اجتماعی در بیمار آشکارتر است. هدف از بازتوانی فراهم کردن امکاناتی است که با استفاده از آن بیمار بتواند از یک زندگی عادی برخوردار شود.
توانبخشی بر نیاز هر بیمار استوار است.
کمک به بیمار در راستای شناسایی نیازش
آماده نمودن محیط با هدف فعال کردن مهارتهای انطباقی بیمار
توانایی نقاط قوت و تواناییهای بیمار
القاء امید به بیمار
تقویت مثبت خصوصا امید به آینده
ترغیب بیمار به شرکت در فعالیت های اجتماعی
سهیم نمودن بیمار در تدوین برنامه های اجتماعی – توانبخشی
آموزش روانشناختی به بیمار و خانواده وی
کار درمانی استفاده از فعالیتهای هدفمند برای جلوگیری از ناتوانی و حفظ سلامتی افرادی است که به نوعی دچار آسیب جسمی، ذهنی یا روانی هستند. از نظر انجمن کار درمانی آمریکا (A.O.T.A) کار درمانی عبارت است از استفاده از فعالیتهای هدفمند برای افرادی که در اثر آسیب یا بیماری دچار محدودیت اختلال عملکرد روانی، اجتماعی، رشدی یا اختلالات یادگیری شدهاند، به منظور ایجاد حداکثر استقلال، جلوگیری از ناتوانی و حفظ سلامتی. این حرفه شامل ارزیابی، درمان و مشاوره است.
ارائه خدمات ویژه کاردرمانی شامل: آموزش مهارتهای زندگی روزمره، ایجاد و توسعه مهارتهای درکی، حرکتی و عملکرد یکپارچگی حس، توسعه مهارتهای بازی و پیش حرفهای و تواناییهای اوقات فراغت، طراحی، ساختن یا بکار بردن وسایل کمکی، انتخاب وسایل نظافتی، استفاده از صنایع دستی که بهطور ویژه به منظور افزایش عملکرد طرح شدهاست، این خدمات بهطور فردی، گروهی یا در سیستمهای اجتماعی ارائه میگردد.
بهطور خلاصه تمامی افرادی که به علت مشکل یا مشکلاتی لازم است تحت درمان گیرند تا به استقلال در عملکردهای مورد نظر برسند تحت این روش درمانی قرار میگیرند. مشکلات این افراد دامنه وسیعی را دربرمیگیرد و می تواند حاصل یک صدمه، یا تصادف باشد یا ناشی از بیماری جسمی، اختلال عاطفی، تعارضات و فشارهای روانی یا حتی تأخیر در رشد یا اختلالات مادرزادی. این بیماران به تمام گروههای سنی از نوزادان، کودکان و … تا سالمندان می توانند تعلق داشته باشند که از دوره کوتاه مدت مراقبت در دوران حاد بیماری تا توانبخشی در دورههای تطابقی طولانی مدت را شامل می شود.
از وظایف عمده کاردرمان کمک به ایجاد، بهبود و پیشبرد مهارت هایی است که معیار استقلال عمل بیمار محسوب می شود. رسیدن به این هدف با شناسایی مسائل و مشکلاتی است که آنان را از دستیابی به یک زندگی مستقل، کارآمد و موفق باز میدارد. از اهداف مهم درمان، یکپارچه شدن بیماران با محیط طبیعی خود و فراهم کردن موقعیتی است تا آنان در اجتماع فعال باشند. در کاردرمانی از پویایی و تحرک روابط گروهی برای ایجاد تغییرات اساسی در بیمار استفاده می شود. به بیمار کمک می کند که نحوه ی زندگی در اجتماع را بیاموزند و جزئی از آن باشند.
چنانچه فردی بتواند کارها و فعالیت های خود را در سطحی موثر و رضایت بخش انجام دهد می توان مدعی شد وی در جهت کسب سلامت و استقلال رهنمون می شود.
مشکلات شناختی، از قبیل عدم توجه، سازماندهی فعالیت، و توهمات و هذیان ها، مشکلات حرکتی، علائم منفی بیماری و انزوای اجتماعی سبب می شود اکثر این بیماران در حیطه وسیعی از فعالیت های روزانه زندگی وابسته باشند. انجام وظایف مربوط به امور منزل کار و تحصیل برای بیماران اسکیزوفرنی چالش هایی را بوجود می آورد
اراده : در این بیماران اراده و خواست فردی مختل است، به همین دلیل فرد قادر به سازماندهی مهارتها و فعالیت های خود نیست. همین امر موجب منفی گرایی شده و فاقد رفتارهای خود جوش هستند.
عواطف: عواطف این افراد سطحی یا بی تفاوت نسبت به محیط است و همین امر موجب زوال عادات شخصی وی می شود. مثل مختل شدن نظافت.
مهارت های فردی: مهارتهای ارتباطی این افراد بسیار کم است و به همین دلیل منزوی می گردند. لذا وقتی در جمع قرار میگیرند منزوی می گردند.
علائق: به دلیل ناتوانی در سازماندهی وقت خود و استفاده مناسب از آن اغلب توجهشان به خودشان معطوف می گردد و به همین جهت اکثرا تمایل به کارهای ساکن و راکد مثل نشستن در گوشه ای، خوابیدن، با حداکثر دیدن تلویزیون و گوش کردن به رادیو دارند.
عدم نقش پذیری : به دلیل سطح پایین عملکرد، احساس عدم کفایت و اعتماد به نفس پایین و اینکه این احساس را دارند که دیگر قادر به داشتن هیچ نقشی نخواهند بود و خود را از حقوق اجتماعی محروم می دانند.
درماندگی: به دلیل کارایی پایین از لحاظ حرفه ای، اجتماعی و خانوادگی احساس درماندگی می کنند.
ناامیدی: و واسطه ی احساس پوچی و بی ارزشی، اغلب امیدی به آینده ندارند. و همین امر موجب اختلال در برنامه ریزی شده و تمایل دارند در عالم خیال غوطه ور شوند.
بستری شدن در بیمارستان: بستری شدن کسب بسیاری از مهارت های لازم جهت استقلال را غیر ممکن میسازد، چرا که فرصت های لازم در اختیار آنها قرارداده نمی شود. آنها معمولا رفتارهایی را انتخاب می کنند که نیاز به حداقل تلاش داشته باشد.
رفتارهای ناسازگارانه: مثل هراس، هذیان، عدم اعتماد به نفس، وسواس، پرخاشگری و انزوا، مشکلات فیزیکی و اثرات جانبی داروها می تواند روند کسب مهارت ها را محدود سازد.
پیامد مورد نظر از مهارت، وظیفه ای است که در مدت زمان معینی باید به آن دست یافت. این اهداف حیطه وسیعی دارند و راهنمای برقراری اهداف ویژه و نیز پیشرفت مهارت هستند.
مراحل جزئی تری که در مدت زمان کوتاهتری می توان به آنها دست یافت. این اهداف در قالب واژگان کمی و کیفی بیان می شوند و در زمان معینی می توان به این اهداف دست یافت.(نمونه های کوچکی از رفتار)
چقدر این پست مفید بود؟
برای ثبت روی هر ستاره کلیک کنید
میانگین امتیازات 3.7 / 5. تعداد رای: 37
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.